طلبگی
طلبگی یعنی زهرایی شدن
در میان عالمی ، حیران شدن
طلبگی یعنی دل بریدن از جهان
وا رهیدن از تعلق، تا رسیدن به جنان
طلبگی یعنی درس عشق آموختن
در مسیر راه او دل بستن و دل سوختن
طلبگی یعنی که فقط مهدی پسندد
ما بیاییم و حسین باشد و زهرا بپسندد
طلبگی یعنی زهرایی شدن
در میان عالمی ، حیران شدن
طلبگی یعنی دل بریدن از جهان
وا رهیدن از تعلق، تا رسیدن به جنان
طلبگی یعنی درس عشق آموختن
در مسیر راه او دل بستن و دل سوختن
طلبگی یعنی که فقط مهدی پسندد
ما بیاییم و حسین باشد و زهرا بپسندد
شمالیترین نقطه این جهان
کنار تو با بوی باران خوش است
هوایت نفس را غزل میکند
صدای تو آرامش جانم است
به جایی که پایانِ راهی نبود
نگاه تو آغاز دورانم است
میان خزان و غروب خیال
تب و تاب دستت بهارانم است
شبم بی تو دیگر نوایی نداشت
جهان بی نگاهت چه ویران خوش است
غزه؛ قصهای از درد و افتخار. هر سنگی که از دیوارهای تو فرو میریزد، در تاریخ جایی برای خود پیدا میکند. تو فقط یک شهر نیستی، تو حماسهای به عظمت ایمان و ایستادگی هستی. در میان آتش و آوار، امید از خاکسترهایت سر برمیآورد. غزه، تو صدای زنده تاریخ مظلومان هستی؛ و هر قلبی که برای عدالت میتپد، با تو همراه است.
اما غزه شهری به رنگ خون…
یا ذَا الفَضلِ وَ النِّعَمِ…
ای خدای فضل و رحمت، سرچشمه ارامش و عشق ،وقتی میخوانمت(یا ذَا الفَضلِ وَ النِّعَمِ)گویی تمام جهان در دلم نور میشود. و یادآور این میشود برایم ک تمام زیبایی های زندگی ام،لبخندهای بی سبب و لحظات نابی ک داشتم ک پر از آرامش و شادی و عشق بود همه از تو بود. از فضل بی پایانت و از لطف بی کرانت…. و همین یک جمله مرا در اوج غم ب جایی میرساند ک باور داشته باشم هنوز هم میشود ب زندگی لبخند زد. هنوز هم در تاریکی روزنه ایی از نور میشود پیدا کرد چون تو هستی…. و دلم با یاد تو آرام میگیرد….
بدون تو سالها دلگیر شدم/
در انتظار فرجت پیر شدم /
اینجا تنها نشسته ام ودعا میخوانم /
به آرزوی دیدنت اما؛امیدوارم /